احسان محمدی فاضل

Ehsan MOHAMMADI FAZEL

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شیطان» ثبت شده است

اعتقاد شیطان به انسان

احسان محمدی فاضل: فیلم کنستانتین به نوعی قصه روزمره گی های ما هستش بدون اینکه بهش توجه کنیم. هر لحظه ابیلیسک ها به دور ما در حال ورجه ورجه اند و رقصان از رفتارهای ما قهقه می زنند و کیفورند.

در بخشی از فیلم  آنجلا دادسون در نقش افسر پلیس به  کنستانتین میگه: من به شیطان اعتقاد ندارم.

کنستانتین با آرامش همیشگی در جوابش میگه: باید داشته باشی چون اون به تو اعتقاد داره.

در استخر روزگاری که درش دست و پا می زنیم، چیزهایی می شنویم و می بینیم که  از اعتقاد شیطان به ما در برابر اعتقاد ما به خدا حسودیم میشه. او مصداق تمام عیار بندگی و عهد و پیمان است. شیطان به عهدی که با خدای خود بسته وفادار مانده حتی به ثمن آتش و درد اما برخی از ما  آدمیان به پاداش بهشت و بخشش هم عهدشکنی میکنیم.

شیطانک ها اگر کاری انجام می دهند تمیز و کامل به سرانجام می رسانند. چنان ما را فریب می دهند که ما آن کار را مباح و به نفع خود و دیگران برداشت می کنیم. آنها با هم متحد هستند، به فرمان ها دقیق عمل می کنند، حداکثر تلاش خود را برای رسیدن به هدف انجام می دهند، ابلیس را باور دارند، عملگرا هستند، مشورت می کنند و دشمن خود را چنان به تباهی هدایت می کنند که مسیری دیگری در ذهنش نباشد. نمی دانم چه وعده ای به آنها داده اند که اینگونه مصمم تر از ما مشغولند.

در عجبم که خدا با معجره و کلام پیامبران همین وعده ها را هم به ما داده است اما همچنان دل در ره دیگری می سپاریم به قول خیام نیشابوری که  سوزاندن، مثله کردن و پوست کندن  دوره سلجوقیان تجربه کرد، در دوره جنگ های صلیبی بود ولی شاید ندید اما سرود:

می نوش ندانی ز کجا آمده ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت

"می" روزگار را می بینیم و می نوشیم به واجبات و فرعیات موقتی دل می سپاریم ایم اما دوباره فراموش می کنیم این پایان راه نیست و ایستگاه دیگری در راه است...

۰ نظر

بفهمیم که هرچه هست از آدمیان باشد، ابلیس بهانه است!

احسان محمدی فاضل / در جمرات شیطان از برابر ابراهیم گریخت و لذا افراد باید در این محل با رمی جمره و انداختن سنگ بر شیطان ظاهر، شیطان درون را نیز سرکوب کنند تا از شیطان پیروی نکند.

۰ نظر

هیس، آتناها زنده اند!

احسان محمدی فاضل: غروب های تابستان پیاده روی زیر پل های شهر حس عجیبی داره، انگار دنیا تغییر می کنه،یه جورایی شهری که داره خودمختار اداره میشه . صدای داد و فریاد راننده های خطی در رقابت گرفتن مسافر، از طرف دیگه باسه خودش پلازاییه از غذای مامان پز و میوه و سبزی گرفته تا  جوراب پاریزین و ریمل و رژگونه و افیون جات...

۰ نظر