احسان محمدی فاضل: امروز از کوچه پس کوچه های نمایشگاه کتاب گذر می کردم در این فکر بودم که عجبا، اینجا دین زیر سقف فرهنگ است یا فرهنگ زیر سقف دین و مردمی که در زیرین این سقف ها عجله وار برای دیدن یار بدون نوشیدن قهوه، امضای نویسنده کتاب و سلفی گرفتن، کتابی جهت دکور اتاق و دفتر کار در رفت و آمد بودند. من را هم بدون سرو صدا در یکی ازهمین دسته بندی ها جای دهید، حلالتان باشد😊

با نورون های مغزم درگیر شدم که این جمعیت و همهمه با سرانه مطالعه ایران جور در نمی آید! نفس عمیقی که علاوه بر اکسیژن حاوی مقادیری آلودگی هوا و بوی نامطبوع جمعیت اطرافم بودم کشیدم و یاد فیلم هنگ اُور افتادم که شب و روزش دو دونیای متفاوت است استرس در حال جان کندنیم از فردا خبر نداریم اما امنیت داریم و جُک میسازیم. مثلا در مرکز نمایشگاه هایش باید در آب باران شنا کرد، در مصلایش باید کتاب خرید و در دانشگاهش باید نماز خواند...از آنجا که چند روزی است که محرمانه نداریم اما محرمانه این دومینوی کج و کُول را در کیفیت کالای ایرانی، کارآفرینی ، فرهنگ ، جامعه دین و غیره... هم قابل مشاهده است با همه شایدوباید ها و احوالاتمان ، فی الحال خودمان از خودمان خوشمان می آید.
   
نکات خوب نمایشگاه اطلاع رسانی و پاسخگویی بود. نکته جالب در غرفه ای هم دیدم فروشنده کتابی را به دو قیمت می فروخت چاپ روی کاغذ ایرانی و خارجی.

نمایشگاه کناب