احسان محمدی فاضل :در بحث های هیجانی چند روز قبل عزیزی گفت هیچ صلح و رفاهی در سایه حقارت پاینده و مانا نیست...برای صلح باید هزینه داد. با همان هیجان جواب دادم هزینه یکطرفه کم از حقارت نیست، تف سربالاست، این هزینه نیست که ما بدهیم و آقایان حالش را ببرند... ناخودگاه یاد این صدا افتادم: علامتی که هم اکنون می شنوید، اعلام خطر یا وضعیت قرمز است، و معنی و مفهوم آن این است که حمله هوایی انجام خواهد شد. محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید. سه دقیقه آژیر ممتد... این تصویربه همراه پیام و آژیر که ناگهان از تلویزیون لامپی پخش میشد برای ما پایتخت نشینها ترس بود و مردم مرزی وحشت و شاید برای رزمنده ها تلفیق هر دو اما هیچگاه برای متولدین بعد از مرداد سال 1367 معنا و مفهومی عمیقی ندارد.

 

اوج شنیدن هر روزه این این آژیر در زمستان 66 تا بهار67 بود و مفهوم آن دیگر دیوار صوتی یا راکت نبود بلکه تعداد 190 موشک عراقی از نوع اسکاد-بی(با نام الحسین) با وزن تقریبی 4 تا 6 هزار کیلو گرم و ظریب خطای یک کیلومتربود و سهم تهران 139 موشک و الباقی به شهرهای دیگر اصابت کرد و تلفاتی حدود 2هزار ایرانی را به دنبال داشت.

 

فارغ از600 میلیارد دلار هزینه مالی با دلار 7 تا تک تومانی، 800 هزار شهید، 500 هزار جانباز، 40هزار اسیر، 16هزار کشته غیر نظامی و افرادی بی فرزند، بی پدر و بدون خانواده هم بوده.


ای کسانی که سینه چاک جنگ و شهادتید اگر برای شما اینها فقط عدد است بدانید که برای ما الاحساس و المشاهده هم بوده.

تاریخ نشان داده مردمی در سیاست نظامدارانشان دیده نشدند و نگاه ابزاری بهشان شده ودائم درحال انتخاب بد و بدترند، بدون تدبیر و امید ناگهان قایق سوراخ کرده اند و دیگر برای هیچ حاج قاسمی، تره هم خورد نکرده اند. به نظر می رسد دوباره تاریخ در ایران درحال تکرار شدن است، شاید این بار قرار است ابتدا با جنگ اقتصادی به روش بن ماری استخوان هایمان را نرم کنند.

 

دروغ بگویید و قتل عام کنید، خداوند خودی ها را تشخیص میدهد نهایتش چند قطره زهر است که یکی می نوشد.