احسان محمدی فاضل

Ehsan MOHAMMADI FAZEL

۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

برای ولنتاینت چی می خری؟!

احسان محمدی فاضل: دیشب که پیاده میرفتم سمت خونه پسرک دستفروشی صدایم کرد و گفت آقا بیا برای ولنتاینت کادو بخر... به سمتش رفتم، با خنده بهش گفتم به ولنتاینم چی بدم که خوشحال بشه ؟ با دقت به اجناس نگاه کرد شکلاتی رو انتخاب کرد، انگار که خودش دلش می خواست آن را به ولنتاینش بدهد. ازش خریدم بازش کردم لب جوی که بوی لجنش آدم را خفه می کرد نشستم. بسته شکلات را که باز می کردم صدای نفس عمیقش که از فاصله بو می کشید شنیدم انگار با تمام وجود بوی آن شکلات را میخواست به مشامش برساند.

بهم نگاه کرد و گفت نمی خوای بدی به عشقت؟

گفتم میخوام ببینم چه مزه ای هستش اگه خوب بود یکی دیگه ازت بخرم ببرم براش ولی به شرطی که خودت هم بیای بخوری که خواستی به مشتری دیگه بفروشی ببینی چه مزه ای داره؟

نصفش کردم یه تیکه بهش دادم، چشمانش عجیب خسته و معصوم بود، دستانش از سرما کبود، سوز سرما گونه هایش را به شکل اگزما درآورده بود. میشد از روش یه رمان ترسناک نوشت اصن خودش فهرست شیندلری بود باسه خودش. وقتی به فرزند خودم فکر می کردم  سینه ام از فشار می خواست کنده بشه. توان جایگزینی اونو با خانواده خودم نداشتم. شبها کجا می خوابه ؟ کی بیدار میشه ؟ کی بهش محبت می کنه ؟ اصن مفهومشو می فهمه ؟...


صداش کردم گفتم تو برای ولنتاینت چی خریدی ؟ چشم تو چشم بهم خیره شده بودیم نمی دونستم می خواست بهم فحش بده یا داشت فکر می کرد!
بهش گفتم تا فردا وقت داری فکر کنی چون فردا ولنتاینه!
گفت شاید از همین بدم خوشمزه بود و فوری نصف شکلات که نخورده بود رو گذاشت تو جیبش
خندیدم گفتم یکی دیگه بهم بده...
دوباره شکلات رو باز کردم گفتم نصفشو من میدم به ولنتانم نصفشو تو بده به ولنتاینت

بهم گفت از این دانشجوایی که داری تحقیق می کنی ؟ ما رو از کار بیکار نکنی
خندم گرفته بود بهش گفتم دانشجو هستم ولی از اینا که مشقاشو یکی دیگه می نویسه...
دوتامون خندیدیم و خداخافظی کردم اومدم

داستان اون کودک کار همچنان ادامه دارد...

۰ نظر

مصاحبه با لورا تایسون مدیر دانشکده کسب وکار هاس

احسان محمدی فاضل: در این مصاحبه درباره ی روند های کاری و آینده کسب و کارها صحبت کردیم. دانشکده کسب وکار هاس واقع در مرکز نوآوری جهانی، با هدف بررسی نیاز به آموزش به وسیله تفکر جدیدی برای اقتصاد جدید ایجاد شده است. فرهنگ والای این موسسه ، سطح تخصص و دانش دانشکده و درک مناسب اهداف مشتریان به برنامه های این دانشکده اجازه داده تا به ایجاد و شکل گیری کسب وکارها کمک کنند و به شرکت ها برای رشد کمک نمایند.برای آشنایی بیشتر با چگونگی مشتری مداری و رفع نیازهای مشتریان این دانشکده با مدیر آن پروفسور لورا تایسون به گفتگو نشستیم.


ادامه مطلب...

۰ نظر

برندهای لوکس دنیا؛ هفت چالش برندهای جهانی

احسان محمدی فاضل: با تغییر سریع ذائقه و نیازهای مصرف کنندگان امروزی، برند های لوکس دنیا چطور می­توانند محصولات خود را زمان بیشتری در مرحله رشد چرخه عمر محصول نگاه دارند؟ در این مقاله بر مشکلات محصولات لوکس تمرکز می کنیم و سوالاتی را درباره چالش های این حوزه مطرح می­کنیم تا برندها برای منعطف تر و متنوع تر شدن این روزهای پر تغییر آمادگی بیشتری داشته باشند.

از سال۱۹۹۰، صنعت برند های لوکس دنیا با توجه به تلاش های استراتژیک  و افزایش تقاضا از بازارهای در حال رشد مخصوصا در چین رشد چشمگیری داشته اند. اما کاهش مصرف کالای چینی، باعث ریسک مخربی در ارزش برندهای لوکس در بازارهای جهانی آنان را در یک چهارراه پرمخاطره قرار داده است.


ادامه مطلب...

۰ نظر

اعتقاد شیطان به انسان

احسان محمدی فاضل: فیلم کنستانتین به نوعی قصه روزمره گی های ما هستش بدون اینکه بهش توجه کنیم. هر لحظه ابیلیسک ها به دور ما در حال ورجه ورجه اند و رقصان از رفتارهای ما قهقه می زنند و کیفورند.

در بخشی از فیلم  آنجلا دادسون در نقش افسر پلیس به  کنستانتین میگه: من به شیطان اعتقاد ندارم.

کنستانتین با آرامش همیشگی در جوابش میگه: باید داشته باشی چون اون به تو اعتقاد داره.

در استخر روزگاری که درش دست و پا می زنیم، چیزهایی می شنویم و می بینیم که  از اعتقاد شیطان به ما در برابر اعتقاد ما به خدا حسودیم میشه. او مصداق تمام عیار بندگی و عهد و پیمان است. شیطان به عهدی که با خدای خود بسته وفادار مانده حتی به ثمن آتش و درد اما برخی از ما  آدمیان به پاداش بهشت و بخشش هم عهدشکنی میکنیم.

شیطانک ها اگر کاری انجام می دهند تمیز و کامل به سرانجام می رسانند. چنان ما را فریب می دهند که ما آن کار را مباح و به نفع خود و دیگران برداشت می کنیم. آنها با هم متحد هستند، به فرمان ها دقیق عمل می کنند، حداکثر تلاش خود را برای رسیدن به هدف انجام می دهند، ابلیس را باور دارند، عملگرا هستند، مشورت می کنند و دشمن خود را چنان به تباهی هدایت می کنند که مسیری دیگری در ذهنش نباشد. نمی دانم چه وعده ای به آنها داده اند که اینگونه مصمم تر از ما مشغولند.

در عجبم که خدا با معجره و کلام پیامبران همین وعده ها را هم به ما داده است اما همچنان دل در ره دیگری می سپاریم به قول خیام نیشابوری که  سوزاندن، مثله کردن و پوست کندن  دوره سلجوقیان تجربه کرد، در دوره جنگ های صلیبی بود ولی شاید ندید اما سرود:

می نوش ندانی ز کجا آمده ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت

"می" روزگار را می بینیم و می نوشیم به واجبات و فرعیات موقتی دل می سپاریم ایم اما دوباره فراموش می کنیم این پایان راه نیست و ایستگاه دیگری در راه است...

۰ نظر

بیشعوری بهتره یا بذاری باهات بیشعوری کنن؟!

احسان محمدی فاضل: از صبح خروس خون که نوای خروس جاشو با صدای آلارم  موبایل عوض کرده تا وقتی که  سِت می کنم رو فلایت که  حجم رو تشک ول بدم، با موجودات زیادی هم پیام و  هم کلام  می شم.

از  شاخ های این حوزه  که عمد یا غیرعمد،  علاقه خاصی به فرو بردن طول رفتاریشون به عمق روانم رو دارن  بیشعورا  هستن. وقتی دارن بیشعوری می کنن، شخصا می دونم نه فَرَحی و نه  فَرُخی در استخر منتظرم نیست و مجبورم  موقتا با همان بیشعور لذت ببرم.

این خوبان رو  نه می تونی، بپذیری که و  رهایشان کنی  نه نمیتونی بپذیری که تغییرشان بدی  و  نه میتونی تغییرشان بدی که رهایشان کنی.... از هر زاویه نگاه کنی خطای دید دارن لامصبا...

به هر شکل تنها درخواستی که دارم ازشون اینه که: بیشعور گرامی، می دانم که گاهی  درمان می‌تواند از خود مرض بدتر باشد، لذا  مراقب قطر رفتاریت باش چون می فهمم که داری، پشت یا جلو  با من #بیشعوری می کنی.  فقط  آگاه باش که در همان لحظات از خود بی خود شده لذت با توام.

هرچی این جمله رو بیشتر میخونم حالم بهتره میشه شاید هم سِر میشم از اینکه فکر می کنم بزرگترین اشتباه زندگی  اینه اگر به بقیه کاری نداشته باشیم، بقیه هم به ما کاری نخواهند داشت اما دقیقا هدفشون ما هستیم.

خوندن کتاب بیشعوری جسارت می خواد چون یهو خودمون رو از اون زاویه میببینم که چطور داریم از سبد مزایاش بهرمند میشیم لذا گاهی سوال به ذهنم میرسه که بیشعوری بهتره یا بذاری باهات بیشعوری کنن؟!

۰ نظر