احسان محمدی فاضل

Ehsan MOHAMMADI FAZEL

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سفرنامه» ثبت شده است

فادر و پسرش، من و روح القدوس یهویی...

احسان محمدی فاضل: زنگ کلیسا ناگهان به صدا درآمد.کشیش جوانی با چهره معصوم ولی رنگ رو رفته کنار درب کلیسا ایستاده بود و من رهگذر،
لبخند زد من هم پاسخ لبخنش را دادم و آنحا بود که شاید دیواری کوتاه تر از من پیدا نکرد و مرا به دعا دعوت کرد.
گفتم: مسلمانم فادر...

قدمی به طرفم برداشت و دستش را روی شانه ام گذاشت دستش انرژی و آرامش خاصی دشت، بوی عطر شبیه عود و آهن میداد صورتش از سرمای زیر صفر اروپا سرخ شده بود به صورتم خیره شد و گفت پسرم دعا کردن برای خوبی و برای خدا ربطی به دین ندارد. اگر دوست داری بیا داخل برای به زبان خود دعا بخوان... به نقل مولانا: دیدم رخ ترسا را با ما چو گل اشکفته / هم خلوت و هم بی‌گه در دیر صفا رفته
۰ نظر

فرودگاه، دروازه دنیا

احسان محمدی فاضل :  همیشه فرودگاه رو دوست داشتم نه بخاطر قهوه اش. شغلم انتظاره مسافره.  #فرودگاه دروازه یه دنیای دیگس.آفرینش با همه المان ها و احساسات رو میشه دید حس کرد.

۰ نظر

با من به «سیلان»، سرزمین چای سفر کنید

احسان محمدی فاضل: شاید خیلی ها ندانند که «چای» واژه‌ای چینی است که در شمال هندوستان به کار می‌رود و تقریباً با همان تلفظ وارد زبان فارسی شده‌است. نام این گیاه در گویش چینی جنوبی چای و در گویش چینی شمالی به صورت تِی تلفظ می‌شد و هردو تلفظی از یک واژه یگانه در چینی قدیم هستند.

۰ نظر