میگم چون بیشتر از تو با من روراسته. سیاهه و تلخ همونیه که هست. ولی تو چی؟ واقعا همیشه با من روراستی؟
جواب نداد و بدجور از حرفم ناراحت شد ولی در اون لحظه هم با من رو راست نبود...
احسان محمدی فاضل : امروز قبرهایی رو دیدم که روز و ماه و سال تولدم به تاریخ 2500 ساله روی آنها حک شده بود. برق از مردمک چشمم پرید، روزی که مادرم از درد انتظار آمد من به خود خنج میزد و پدرم نگران از حال هردومان لرزش پا گرفته بود، عده ای در چند فرسخی مویه کنان بر شانه های او تلقین می خواندند. آن روز برای من و او شروع یک راه بود...چه زود دیر می شود، کاش اولش بود...نمیدانم برای من یا برای او...اما اول او از آنچه که در آینه می بینم بر من نزدیکتر است. حال و هویم ماه و پلنگ است. قهوه تلخ طلب دارد و بوی جنگل و چوب
جامعه ایران جامعه ای گفت است تا گو. جامعه ای مونولوگ خصلت اکثر ما ایرانیان که از درون خانواده شروع میشود. جامعه تک گو دیگران را به با ما زیستن می خواند اما جامعه گفتگو محور با هم بودن را تمرین میکنند. زندگی بدون گفتگو محکوم به تزلزل و آسیبهای اجتماعی جبران ناپذیری است. این مطلب برداشتی از دکتر عباس کاظمی جامعه شناس بود اما به عنوان یک فرد معمولی میگویم جامعه امروز ایران بدون کتاب، گفتگو، قهوه، سیگار و ....محکوم به آسیبهای اجتماعی است.